که نبود زمن دوربین تر کسی
زغن گفت از این درنشاید گذشت
بگو تا چه بینی در اطراف دشت
شنیدم که مقدار یک روزه راه
بکرد از بلندی به پستی نگاه
چنین گفت دیدم گرت باور است
که یک دانه گندم به هامون در است
زغن را نماند از تعجب شکیب
ز بالا نهادند سر در نشیب
چو کرکس بر دانه آمد فراز
گره شد بر او پایبند دراز
زغن گفت از آن دور دیدن چه سود
چو بینایی دام و بندت نبود
نتیجه فوق تخصصی: کرکس دچار گلوکوم زاویه باز مزمن بوده و در مراحل آخر بیماری هم بسر میبرده ، چرا که دچار دید لوله تفنگی شده بوده است ولذا دانه گندم را از فاصله دور تشخیص میداده ولی دام را نمیدیده است .
نتیجه اخلاقی: بعضی ها مثل زغن این داستان خیلی حسودند . اگر از فاصله بسیار بسیار دور توانستی یک دانه گندم را ببینی تشویقت نمیکنند ولی به محض انجام یک بی احتاطی و افتادن در دام ، زبان به سرنش باز میکنند .
نتیجه قُمپزی: قرنها قبل از اروپاییان مرحوم سعدی به تقسیم بندی عیوب انکساری ( دوربینی ، نزدیک بینی ) دست یافته بوده است .
ایده از سرکار خانم سکاکی