پنجشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۷

سيب دوست داشتني من سلام !

آن سالها كه به مهد كودك مي رفتي ، عكس تو را بر روي يك سيب چسبانده بودند و از آن روز تو شدي سيب من و بابا .
چه قدر همه چيز زود گذشت . بزرگ شدنت را مي گويم : فكر مي كردم خيلي زمان ببرد تا بزرگ شوي ، اما تو خيلي زود بزرگ شدي و من خيلي زود پير شدم . هيچ وقت فكر نمي كردم كسي به من بگويد پير هستم .
ديروز كسي ساك خريدم را برداشت ، وقتي گفت «اين ساك براي شما كه سني ازتون گذشته سنگين است » تعجب كردم !
تازه ديروز يادم افتاده كه چه قدر كارها مانده كه قرار بوده يك روزي انجام دهم و حالا اصلا حوصله اش را ندارم . تو مواظب باش تا دير نشده ، تا كسي به تو نگفته « از شما سني گذشته » كارهايت را انجام دهي همه كارهاي خوبي كه دوست داري انجام بدهي . زود باش .

حالا خواهشي از تو دارم مي خواهم كه مرا ببخشي . ببخش اگر گاهي به حرف هايت گوش نمي كردم . و شعر جديدي كه ياد گرفته بودي ياد نمي گرفتم تا با تو بخوانم . مرا ببخش اگر گاهي گرفتاري نگذاشت اشك هايت را ببينم و پاك كنم . ببخش براي همه جايزه هايي كه قول دادم و نخريدم . و برايت هيچ وقت قصه ي ستاره ها را نگفتم .
اين كه چرا شروع كردم به نوشتن و حالا تمامش مي كنم ، همه اتفاقي بود . گاهي دوست داشتم كنارم باشي تا با هم حرف بزنيم . اما تو نبودي ، خيلي حرف ها را دوست داشتم به تو بگويم كه نتوانستم ، پس نوشتم ، شايد روزي آن ها را بدهم كه بخواني . نوشته ها تاريخ خاصي ندارد .
قسمتي از كتاب بهترين سيب دنيا
نوشته : ژيلا پوركياني

هیچ نظری موجود نیست:

تعرفه های جدید

تعرفه ها اعلام شدند براستی چرا تعرفه های خدمات پزشکی در کشور ما اینقدر پایین هستند؟ آیا تعرفه ها برای رعایت شدن تعیین واعلام می شوند در ...